مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

عشق من و بابایی

دوماهگی و سی و یکماهگی مبارک

سلام عزیزای دلم.اصلا وقت نمیکنم بیام بنویسم براتون مهدیارم دیگه مردی شدی واسه خودت.اونم یه مرد لجباز واسه همه چی لج میکنی.جایی میریم با هزار ادا لاباساتو تنت میکنم.همش میگی میمونم اینجا.از کاات بگم.اینقد زبون میریزی واسمون.همش بوست میکنمواز بوسیدنت خسته نمیشم.اینقد دوست دارم پیشم بخوابی بغلت کنم ولی میگن وابستگی میاره.خیر سرم میذارم توتخت خودت بخوابیی شبا بدو بدومیایی پیشم از خواب بیدارم میکنی.منم اینقد قربون صدقت میرم.یه چیزی میگیم اینقد درموردش حرف میزنیی.یه دوست خیالی بنام اَبودی داری دایم درموردش حرف میزنی روزی بیست دفعه با ماشینت میری مدرسه و برمیگردی.فکر کن هربارم من باید بهت سلام بدم.بیچاره عسلم هربار که از مدرسه میایی میبوسی بر...
15 اسفند 1394

سی ماهگی و چهل روزگی

سلام عزیزای دل مامان. مامن فداتون شه وقت نمیکنم بیام وبلاگتونو بنویسم.منو ببخشید.مهدیارم عزیز دلمماشالله دیگه بزرگ شدی.مامانی خوشگلم خیلی دوست دارم.مامانم از جیش گرفتمت.واست شورت اموزشی میپوشوندم یاد نمیگرفتی.یبار تو خونه ی خاله جون جیش کردی یاد گرفتی.راستی خاله عروسی کرد پسرم تیپ زده بود.طبق معمولم تو مراسم مثل مرد گنده نشسته بودی.یکی دو ماهه مدل و ام ماشینارو یاد گرفتی.پژو پراید رانا پاترول جک وانت مگان ام وی ام 206 سمند و... میونیم کی چه ماشینی اره.ماشالله خوب حرف میزنی فقط نمیتونی جملاتو خوب بگی.عزیز دلم شب خوابیدنات بهتر شده.فهمیدم معدت درد میکرده پسرم چقد عذاب کشیده تو دو سال.منو ببخش دیر فهمیدم.برات کتاب میخونم از کتاب فارسی یاد...
18 بهمن 1394

25 ماهگی و بیست و هشت هفته ای

سلام خوشگلای مامانوفدای هردوتون شم.مهدیارم تاج سرم بست و پنج ماهگیتم گذشت.هروز بزرگتر میشی و عشق مامان بابا بهت بیشتر.دوره ی لجکردنت شروع شده و ما سعی میکنیم باعات راه بیایم انشالله این دورانم به خوبی پشت سر میذاریم.البته بگم چقد اقایی همه از ارومیت میگن.تو خیابونم راه یریم میگن چقد ارومه.خدا خدا میکنم ابجی هم مثل تو باشه.ماشالله خطرو کاملا درکمیکنی بفهمی چیزی خطرناکه اصلا سراغش نمیری.کافیه بگم چیزی خطر داره و تو دیگه سراغش نمیری.بهت واکسن انفولانزا زدیم.بهت قبلش گفتم.میری اونجا میشینی گریه نمیکنی امپول میزنه اخراش یکم نق میزنی.حرف زدنت بهتر شده.تقریبا همه چیز میگی فقط اونایی که با س شروع میشه نمیگی.مثل سلام.از یک تاده میگی و........ سلام...
23 مهر 1394

بیست و دو ماهگی

سلام عشقم.مامان فدای اداهات.نمیدونی مثل دخملا چه دلبری میکنی .وقتی چیزی رو بخوای و ندیم به جای داد و بیدادد اینقد بوسمون میکنی تا راضی شیم.عاشق دویدنات خنده هات گریهات که تا گریه میکنی دعوا میشه که کی بغلت کنه.وقتی بغلت میکنیم محکم بغلمون میکنی و دروغکی گریه میکنی نمیدونی چقد عزیزی انشالله یه روز بابا میشی میفهمی چی میکشیم از دست تو.ماشالله گل پسر تا ماشین یکی رو میبینه میسپره به حافظه ش.از ده ماه ماشین خودمونو بلد بودی.بعد ماشین بابایی و باباجونو بلد شدی.الانم مال همه رو یاد میگیری.با دایی من رفته بودیم مسافرت ماشالله الان مگان میبینی میگی دای دای ماش.یعنی ماشین دایی.مونئم چطور با یبار دیدن بلد شدی.ادرسارو هم که خیلی وقته بلدی.میدان منظریه...
31 تير 1394

بیست و یک ماهگی مبارک

سلااام گل پسرم.مامان فدات شه.اصلا وقت نمیکنم بیام مطلب بذارم برات.روزا که همه وقتم با شما مشغوله.شبا هم که قران و زیارت عاشورا و ... شرمندتم چند وقته نمیتونم از شیرین کاریات برات بگم. ماشالله حرف زدنت بهتر میشه.دو گلمه میتونی بگی.فقط  خوب تلفظ کنی.باید مامان واسه همه ترجمه کنه.مثلا به بسکوییت میگی بیس.به موز میگی مز.به موش میگی مش.به گربه میگی پیش.به ماشین میگی ماش.به خاله جون میگی اجون و ..... از اول کافیه یه چیزی و یکبار بگی زود یاد میگیری.موقع اذان بابا جون نانم حضرت محمد اومد صلوات گفتوالان هرجا محمد میشنوی میگی امااا.مثلا صلوات میفرستی.تازگیا موبایل دوست داری.باهاش بازی میکنی و یاد گرفتی.زنگ میزنی اهنگ باز میکنی.ولی مامان نمی...
1 تير 1394

بیست ماهگی مبارک.

سلام پسر کوچولوی مامان.چقد دوست داریم فقط خدا میدونهنه.رفته رفته شیرینت و شیرینتر میشی.فدای تو گل پسرم بشم.روزا دیگه بهت شیر نمیدم.خیلی برام سخته.ولی تو بیقراری نکردی و برام اسون شد.اخ که چقد شعورت بالاست.ولی شبا بهت میدم تو هم تا صبح میخوریی.اینقد که نم پس میدی و ............... عزیز دلم  انشالله هشت ماه بعد یه نی نی خوشگل میاد  خونمون و باهم بازی میکنین.فدای هردوتون بشه مامان. از کارای جدیدت بگم.ماشالله پی پی و جیشتو میگی.میبرمت دستشویی کارتو انجام میدی.اما دو روزه میترسی پی پی کنی.لباس تازه بپوشیم یه چیز جدید بخریم میایی میگی به به. شیر میخوردی زود زود دهنتو میکشیدی به به میگفتی.الان که درام اینو مینویسم گریه میکنم.دلم ...
24 ارديبهشت 1394

عکسای گل پسر

سلام پسر خوبم.بلاخره بعد مدتها وقت شد تا بییام عکساتو بذارم.بازم سرما خورده بودی.خدارو شکر زود خوب سدی.مامان و بابا تحمل مریضتو ندارن.چند وقته جیشتو میگی.میبرم دستشویی جیش میکنی.میخواستم از پوشک بگیرم ولی گفتن اول از شیر بگیرمت.منم عمرا اگه بتونم از شیر بگیرمت عاشق شیر خوردنتم.همشغصه میخورم از شیر بگیرمت دیگه نمیایی بغلم. عاشق عروسک مامانی.بچه کردیش.میخوابونیش.میاری بهش شیر بدم.میذاری رو ماشینت کنترلم میدی دستم میگی شور(یعنی برون) غذا خوردنتم مثل همیشه حرصم میده.نه اب میخوری نه غذااا نه چیزایی که بچه ها دوست دارن.فقط ابلیمو و دوغ کله پاچه دوست داری. این هوش چینا برای س...
8 ارديبهشت 1394

هجده ماهگی مبارک

سلااام عشق مامان.منو ببخش با تاخیر مینویسم برات.لپ تاپ خراب بود.هجده ماهتم گذشت و یک ونیم ساله شدی.بردیمت بهداشت وتسه واکسن.برای اولین بار وزنت ثابت مونده بود از بس که نمیخوری و هی سرما میخوری.مامان فدات شه سه تا پنلی سیلین زدیم.دارو نمیخوری دکتر مجبور شد برات امپول بنویسه.درسته وزنت ثابت مونده ولی فعلا نرماله وزنت.دوازده کیلو هستی.قدتم هشتاد و چهار شده.واکسنتم زدیم.چون قبلا بهت امپول زده بودن تا پاتو باز کردیمگریه  کردی.چقد درد کشیدی عزیزم.دوروز میلنگیدی موقع راه رفتن.شبها هم که جیغ بنفش میزدی. این روزای سختمکه واسه مامان کابوس شده بود خدارو شکر به خوبی گذشت.دو روز خونه ی عزیز موندیم.دستشون درد نکنه. از کارات برات بگم.نمیدونی چقد تو...
25 اسفند 1393