مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

عشق من و بابایی

مهدیار 5 سال و 7 ماه و عسسل 3 سال و 4 ماهه

1398/1/19 14:46
نویسنده : sanhad
170 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهدیار مامان. عشقم دیگهه بزرگ شده.مامان فرصت نمیکنه.براتون بنویسه. مدرسه میری ماشالله همه جا میدرخشی.خانوممعلمت بهت میگه خیلی باهوشی. و خیلی باادب. بهت افتخار میکنم.کارایی که میتونی بکنی تا 1000 میتونی بشماری. ساعت و میتونی بخونی.انگلیسی حروف و اعدا تا 100 و میتونی بگی.میتونی هم فارسی هم انگلیسی بخونی و بنویسی.جمع کردن بلدی.

مثل همیشه مظلوم ومنطقی هستی.غذا خوردنت بازم مثل همیشه خیلی بد.غذا نخوردنت تو مدرسه هم معروف شده.تا پام میرسه مدرسه مدی معاون خانوم معلم میریزن سرم که غذا نمیخوره😐منم میگم اشکال نداره خونه میخوره..عاشق درس هستی یکی از تفریحاتت درس خوندنه. توخونه بهمکمک میکنی میگی مامان بیا بشین منکار کنم.فدات شم که اینقد عاقلی

سلام عسل مامانی.فرشتهکوچولوی مامان.نمیدونی چقدر شیرینی عاشقانه دوستت دارم.از کارات برات بگم  تا 10 هم به فارسی هم به انگلیسی بلدی.حروف انگلیسی رو بلدی.اشکال و رنگها رو کامل بلدی.شمردن وگامل بلدی.نقاشی های خوشگل برا مامان میکشی.تو هم مثل دادشی درس دوست داری.

از اخلاقات بگم خیلی مهربونی.کاراتو خودت به طور مستقل انجام میدی در وجودت چیزی بنام نمیتونم و بلد  نیستم وجود نداره. حتی چیزیم بهت یاد میدم بهت برمیخوره میگی خودم بلدم و این باعث نگرانی منه که تو مدرسه خانوم معلم چیزی بهت یاد بده چکار میکنی .و یه خبر بدترکه جز من از کسی حرف شنوی نداری.در عین حال خیلی ترسویی.

اینجا پانزده ماهه و سه سو نیم ساله هستین عسل مریضه داداشی هواشو داره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)