مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

عشق من و بابایی

10 هفته و 4 روز

سلام عزیز دل مامان.ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی.ماشالله مریضی مامان خوب شد.اینم به لطف خدا و کمک بابا و مامان جونت بوووود.وقتی بزرگ شدی باید جبران کنی بابات الانم که بهتر شدم نمیذاره کار کنم منم که اینقدر لوس و تنبل شدم ققلی بدجور کمر درد دارم همه اینا فدای تو مامانم.تو فقط سالم و سلامت بیا پیشمون.الانم بعد مدتها بابا رو راضی کردم بریم پیتزا اونم با چه دردسری.میگه واسه ققلی ضرر داره.منکه هرروز نمی خورم.فقط گفتم 1بار.مامان وقتی بزرگ شدی نخوریاااااااا.خیلی ضرر داره.منم فقط 1بارو میرم.راستی شکمم گرد شده داری بزرگ میشیاااااااااا.قربونت برم.الان به اندازه 1 دانه خرما هستی.اون روز تو سونوگرافی دیدمت کوچولو بوذی اینقدم مظلوم نشسته بودی با...
6 اسفند 1391

8 هفتگی

سلام عزیز دلم.مامان امروز 8 هفته ای شدی.بازم بزرگتر شدی.انشالله 200 سال اون قلب کوچولوت بتپه.انشالله همیشه سالم و سلامت باشی.شنبه رفتم دکتر گفت پشت جفتت لخته داره.مامان خیلی نگرانت شد.خیلی گریه کردم.ولی بعد سپردمت به امام زمان.باید 10 روز استراحت کنم.الان بابا و مامان جون و خاله ت مواظب من هستن.مخصوصا بابا خیلی برات زحمت می کشه.اینقدر بهمون رسیده که تو رشدت خیلی زیاد بود.بهش گفتم بذار بزرگ شه جبران می کنه.بابا هم گفت وقتی بزرگ شه دست به سیاه و سفید نمیزنم راستی خواب دیدن تو پسری.ولی واسه مامان و بابا فرقی نمی کنه.هر چی باشی ما عاشقت هستیم.اگه پسر باشی اسمتو می ذاریم مهدیار.دوست دارم مومن باشی.یار امام زمان باشی.البته من و بابا تو خونه صد ات...
17 بهمن 1391

عشق کوچیک من

سلام عزیز دل من.مامان فدای اون قلب کوچیکت بشه.مامان می خواد واست وبلاگ درست کنه تا بدونی از لحظه لحظه بودنت لذت می برم.من و بابا خیلی خوشحال شدیم اومدی پیشمون.می خوام از اول اول واست بنویسم.ولی بعدا می یام.الانمی رم لالا کنم. ...
28 دی 1391