مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق من و بابایی

پیکنیک با کوچولوم

سلام عزیزم.اخه ماشالله چرا اینقدر شلوغی میکنی مامانم؟اون تو چه خبر؟بیرون بیای میخوای چی کار کنی؟الانم میخوام بنویسم یک لگدهایی نثار مامان میکنی قربونش برم.الهی هیچ وقت بی حالیتو نبینم. امروز تعطیل بود.به همراه مامان جون اینا رفتیم هروی نهار خوردیم برگشتیم.انشالله بیایی باهم بریم.باشوا دولانم من.مهدیار مامان کمرش خیلی درد میکنه بعضی وقتا تمیتونم تحمل کنم این 3 ماهم تموم میشه راحت میشیم. اینم عکس بابات در هروی ...
15 خرداد 1392

25 هفتگی

سلام  مهدیار من.عزیزم خیلی دوست دارم.دیروز ٢٥ هفتگی شدی.وقت نکردم براات بنویسم.٢٥ هفتگیت مبارک. کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه كودك شما از سر تا پاشنه پا حدود 34.3 سانتي متر شده است. وزن او (كه حدود 680 گرم است) خيلي زياد به نظر نمي رسد اما او به زودي كمي بافت چربي مي آورد و قيافه باريك و نحيف او تغيير خواهد كرد، پوست نسبتا چروكيده او صاف مي شود و شباهت او به يك نوزاد كامل بيشتر و بيشتر خواهد شد. احتمالا اكنون مي توان موهاي او را ديد كه هم رنگ و هم حالت گرفته اند، هر چند كه رنگ و حالت موهاي او ممكن است بعد از تولد تغيير كنند. شما چگونه تغییر می کنید؟ نه تنها كودك شما موهاي بيشتري درآورده است كه ممكن است موهاي سر خود ...
12 خرداد 1392

خرید

سلام عزیز دلم.مامان فدای شلوغ کردنات بشه.دیروز بازم با مامان جون و خاله جون و بابا رفتیم خرید.چیزای خوشگل واست خریدم.عکساشو برات میذارم.الانم دارم میرم خونه ی عزیز کوکو بخوریم باهم ...
6 خرداد 1392

24 هفتگی

سلام عزیز دل مامان.بابا دستش خورده وبلاگتو خراب کرده منم دیگه نمیذارم دست بزنه   کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما به سرعت در حال رشد است و وزن او حدود 110 گرم نسبت به هفته قبل (كه تنها كمي بيشتر از 450 گرم وزن داشت) زيادتر شده است. از آنجا كه طول بدن او به حدود 30 سانتي متر رسيده، در داخل رحم شما به صورت خميده قرار گرفته است اما اندازه اندامهاي بدن او تقريبا متناسب هستند. شايد به نظر كمي لاغر بيايد ولي به زودي بافت چربي در بدن او تجمع مي يابد. پوست كودك شما نازك، نيمه شفاف و چروك خورده است؛ مغز او به سرعت بزرگ مي شود و اندام چشايي او نيز در حال رشد است. دستگاه تنفسي تكامل خود را آغز كرده، درخت تنفسي شاخه شاخه مي شود و سلولهايي ...
3 خرداد 1392

سرما خوردم

سلام ملوسکم.مامان بد جور سرما خورده دارم میمیرم.2 روزه خوابیدم.بابا و مامان جون و خاله جون و به زحمت انداختم.کوچولوی من انشالله اون تو حالت خوبه.ماشالله تکونات که زیاده.قلبونت برم عزیزم.نمی خواستم دارو بخورم مجبور شدم.مامانو ببخش.دوست دارم گلم.بابات واسم شیر اورده برم نوش جان کنم ...
9 ارديبهشت 1392

لباسهای عزیزم

سلام عزیزم.مامان فدات بشه از دیروز تکونات کم شده.وقتی کم تکون می خوری نگرانت میشم.شاید مامان سرما خورده تو هم حال نداری دیروز مهمون داشتیم.مامان جونت اینا اومده بودن.همه منتظرن زود بیایی. عکس لباساتو دیروز از موبایل خاله زدم برات میذارم.بوووووس اینم خاله جون برات خریده اینم بابا برات خریده ...
7 ارديبهشت 1392

سیسمونی پسر شلوع من

سلام عزیز دل مامان.مهدیارم مامان قلبون اون تکونات یشه.نمی دونی چه حالی میشم وقتی تکون میخوری.دلم برات ضعف میره.الهی دامادیتو ببینم. دیروز من و مامان جون و خاله رفتیم واست یه عالمه وسایل خریدیم.اینقدر خوشملن.زود بیا تا تنت کنم.دلم ضعف میره وقتی تو لباسا تجسمت میکنم.دست بابا جون ومامان جونت درد نکنه.1روز عکس لباساتو برات میذارم.عزیزم خیلی دوست دارم.تو پسر خوشگل ومومن و مهربون منی.مهدیار منی ...
5 ارديبهشت 1392

سونوگرافی ان تی در 12 هفتگی

پسمل گلم تو 12 هفتگی هم رفته بودم سونو گرافی وقت نشد بیام عکستو بذارم.اون موقع اروم خوابیده بودی.دکتر (دکتر ادهمی) به زور بیدارت کرد شکر خدا سالم بودی.عکستو میذارم ببینی چه پسمل خوشگلی دایم ما ...
3 ارديبهشت 1392

19 هفته و 4 روز

سلام عشق کوچیک من.مامان فدای اون دست و پای کوچیکت بشه.مامان 2 هفته است حرکاتتو میفهمم.خیلی شیطونی.اینقدر ورجه وورجه میکنی.دل مامان برات ضعف میره.دیشب رفتیم سونوگرافی عزیز مامان اینقدر تکون خوردی.چی کار میکنی اون تو.دست و پاهات و بالا پایین میکردی.خودت بیای فیلمشو بهت نشون میدم. مامانم فهمیدم 1 شازده کوچولو تو دلم دارم.هم من هم بابایی خیلی خوشحال شدیم.از این به بعد صدات میکنم مهدیار.انشالله دامادیتو ببینم پسر گلم.من وبابات خیلی دوست داریم.از وقتی فهمیدیم تو رو داریم بابایی 1 رورم یادش نرفته واست ایت الکرسی بخونه.هر شب ایت الکرسی میخونه بعد میخوابیم. من و مهدیار عاشقتیم بابایی همیشه و همیشه.عزیزم قدت الان 16 سانتی متر.میبینی چقدر کوچولو هستی....
3 ارديبهشت 1392