مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق من و بابایی

تعیین جنسیت

سلام بر پسر گلم . عزیز بابا امشب ساعت 9:30 فهمیدیم که شما پسری . اونقدر خوشحال شدیم که نگوووووو. متمتنت چشاش از شادی پر شد و ...............!!! اومدی قدرشو بدون و مامان خوبی داری . خیلی خوب . باباتم خوبه هااااااااا . اینو یادت نره . از امشب بی صبرانه منتظر دیدنت هستم . میخوام بگیرم بغلم و گازت بگیرم . قربانت . بابای مهربونت ...
2 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

ققلی فردا جلسه هیات مدیره دارم ، بدجور هم سرم شلوغه . اما الان یاد گرفتم مطلب بزارم تو وبلاگ . واسه همینه که تا الان بیداریم . درضمن امشب سر شام ، نمیدونم چی شد که یهو شروع کردی به تکون خوردن . چه خبره اونجا؟ . اونقدر محکم تکون می خوردی که حتی من هم تونستم حرکتتو با دستم حس کنم. بدجووووورررررررررررررررررررررررررررررررررر منتظرم ببینمت . ( مامانت هم اینجاس . میگه منم منتظرم ) . الان 18 هفتگی هستی . یعنی 22 هفته مونده تا بیااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی به این دنیایی که ...........................!!!! بیخیال بعدا خودت میای میبینی ( ) بقیه شو بعدا خصوصی بهت میگم . الان مامان داره نگا میکنه . ...
31 فروردين 1392

توجه توجه

سلام . ققلی خوبی ؟ ققلی شعری که تو وبلاگ گذاشته شده رو من واسه مامانت گفتم . انشالله یه روز به دنیا میای و بزرگ میشی و میتونی بخونی ( ازدواج هم میکنی ). از الان بگم بابات خیلی مهربونه . دنیا اومدی ، خودت میبینی که چقد دوست داره . حرفای مامانتو گوش نکنیا . بیا با هم دوست بشیم . به نفعته . ...
31 فروردين 1392

شعر جدید از پدرت به اسم رسم عاشقی

امشب به رسم عاشقي مي بوسمت ميبوسمت همچون گلي در باغ دل ، مي بويمت مي بويمت هر دم بگويم وصف تو ،‌ با هر غريب و آشنا اما نشد خالی دلم ، مي گويمت مي گويمت قلبم پر از سوز تو شد ،‌ چشمم تر و فكرم خراب اين ها نشان عاشقيست ، مي خواهمت مي خواهمت از چشم تو خواندم زياد ، سرِّ درون سينه ات ابراز عشق پاك توست ، مي دانمت مي دامنت ...
31 فروردين 1392

عکس لباسای ققلی من

اینو مامان جون 1 سال پیش قبل اینکه بیایی پیشمون واست خریده.البته خیلی چیزا خریده بعدا عکسشو واست میذارم: اینو مامان واست قبلا خریده اینو خاله جون واست خریده: و اما خریدای بابای مهربونت.خیلی هم رو لباسات وسواس داره.منو کشت تا اینارو بپسنده ...
9 اسفند 1391

11 هفتگی

سلام عزیز دل مامان.امروز 11 هفته ای شدی.این هفته به اندازه ی انجیر هستی.ماشالله.از این هفته ناخنات رشد میکنه.تازگیا خیلی بی تابی میکنم که زودتر بیایی پیشم.ولی باید 6 ماهم صبر کنم امروز بابات واست جی جی(لباس) خرید.اخه تو شهریور به دنیا میایی باید لباسای زمستونتو بخریم.وقتی به دنیا بیایی مامان که نمیتونه بره واست لباس بخره. ...
8 اسفند 1391

10 هفته و 4 روز

سلام عزیز دل مامان.ماشالله روز به روز داری بزرگتر میشی.ماشالله مریضی مامان خوب شد.اینم به لطف خدا و کمک بابا و مامان جونت بوووود.وقتی بزرگ شدی باید جبران کنی بابات الانم که بهتر شدم نمیذاره کار کنم منم که اینقدر لوس و تنبل شدم ققلی بدجور کمر درد دارم همه اینا فدای تو مامانم.تو فقط سالم و سلامت بیا پیشمون.الانم بعد مدتها بابا رو راضی کردم بریم پیتزا اونم با چه دردسری.میگه واسه ققلی ضرر داره.منکه هرروز نمی خورم.فقط گفتم 1بار.مامان وقتی بزرگ شدی نخوریاااااااا.خیلی ضرر داره.منم فقط 1بارو میرم.راستی شکمم گرد شده داری بزرگ میشیاااااااااا.قربونت برم.الان به اندازه 1 دانه خرما هستی.اون روز تو سونوگرافی دیدمت کوچولو بوذی اینقدم مظلوم نشسته بودی با...
6 اسفند 1391

8 هفتگی

سلام عزیز دلم.مامان امروز 8 هفته ای شدی.بازم بزرگتر شدی.انشالله 200 سال اون قلب کوچولوت بتپه.انشالله همیشه سالم و سلامت باشی.شنبه رفتم دکتر گفت پشت جفتت لخته داره.مامان خیلی نگرانت شد.خیلی گریه کردم.ولی بعد سپردمت به امام زمان.باید 10 روز استراحت کنم.الان بابا و مامان جون و خاله ت مواظب من هستن.مخصوصا بابا خیلی برات زحمت می کشه.اینقدر بهمون رسیده که تو رشدت خیلی زیاد بود.بهش گفتم بذار بزرگ شه جبران می کنه.بابا هم گفت وقتی بزرگ شه دست به سیاه و سفید نمیزنم راستی خواب دیدن تو پسری.ولی واسه مامان و بابا فرقی نمی کنه.هر چی باشی ما عاشقت هستیم.اگه پسر باشی اسمتو می ذاریم مهدیار.دوست دارم مومن باشی.یار امام زمان باشی.البته من و بابا تو خونه صد ات...
17 بهمن 1391

عشق کوچیک من

سلام عزیز دل من.مامان فدای اون قلب کوچیکت بشه.مامان می خواد واست وبلاگ درست کنه تا بدونی از لحظه لحظه بودنت لذت می برم.من و بابا خیلی خوشحال شدیم اومدی پیشمون.می خوام از اول اول واست بنویسم.ولی بعدا می یام.الانمی رم لالا کنم. ...
28 دی 1391