مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

عشق من و بابایی

عکسای دلبرکم

1392/7/10 0:57
نویسنده : sanhad
248 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.امروز باهات قهرم.از صبح داری گریه میکنی.منم اعصابم خراب شده.وقتی گریه میکنی احساس میکنم من مقصرم نمیتونم ارومت کنم.ازت فاصله میگیرم.نمیدونم این احساس کی تموم میشهگریه

اینو تو خونه ی خودمون گرفتیم.شب بود و خواب نداشتی

اینو تو بیمارستان وقت ملاقات ازت گرفتیم

اینم داشتیم از بیمارستان مرخص میشدیم حال مامن خیلی بد بود.تو بیمارستان قیافتو کامل ندیده بودم

اینو از حموم در اومده بودی

تازه از بیمارستان رسیدیم خونه

اینو بعد اینکه زردیت خوب شد گرفتیم.زیر دستگاه برنزه شده بودی

شیر داده بودم و خوابونده بودمت دیدم صدای مارچ مورچ میاد اومدم دیدم داری انگشتت و میخوری

این لباس و واسه مراسم گرفته بودیم تنت کردم ببینم اندازت میشه

اینجا داشتی میخوابیدی.قربونت برم که تا میخوای میخندی

اینجا هم دختر شدی

اینجا هم برای اولین بار پستونک خوردی ولی بازم رفتی تو تحریم.چون به پستونک عادت کرده بودی و غذاتو نمیخوردی

اینجا همون لحظه که به دنیا اومدی ازت عکس گرفتن

اینجا هم خوابیدی همونجور که تو سونوگرافی میخوابیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

khale selva
17 مهر 92 17:07
in kuchuluye manehaaaaaaa.eyvaaaay khoda man asheghe in kuchulu shodaaaaaam.ch kuchuluye nazi daram man.gorbune un khandehat beram man man man.aasheghetam azizaaaaaam.be andazeye ye donya duet daraaaaaam.
sani
24 مهر 92 23:13
بوووووووووس