دوماهگی و سی و یکماهگی مبارک
سلام عزیزای دلم.اصلا وقت نمیکنم بیام بنویسم براتون
مهدیارم دیگه مردی شدی واسه خودت.اونم یه مرد لجباز واسه همه چی لج میکنی.جایی میریم با هزار ادا لاباساتو تنت میکنم.همش میگی میمونم اینجا.از کاات بگم.اینقد زبون میریزی واسمون.همش بوست میکنمواز بوسیدنت خسته نمیشم.اینقد دوست دارم پیشم بخوابی بغلت کنم ولی میگن وابستگی میاره.خیر سرم میذارم توتخت خودت بخوابیی شبا بدو بدومیایی پیشم از خواب بیدارم میکنی.منم اینقد قربون صدقت میرم.یه چیزی میگیم اینقد درموردش حرف میزنیی.یه دوست خیالی بنام اَبودی داری دایم درموردش حرف میزنی روزی بیست دفعه با ماشینت میری مدرسه و برمیگردی.فکر کن هربارم من باید بهت سلام بدم.بیچاره عسلم هربار که از مدرسه میایی میبوسی برده بودمت سنجش هوش ماشالله تقریبا همه چیو بلد بودی جز رنگا.بازم مثل همیشه عاشق باباجون هستی.وقتی اونجا هستیم بیچاره باباجون که باباجی میگی مجبوره مدام باهات بازی کنهغذا خوردنتم که منوکشته.بزرگ شی انشالله بچه دار شی میفهمی چی میگم.عزیز دلم انشالله اینده ی درخشانی داشته باشی
سلام .دختر گلم.عزیزز دلم دوماهگیت مبارک.وزنت 5800 قدت 58 و دور سرت 39 شده بود.ماشااله به دخملم.واکسنتو زدیم.دخمل گلم مثل همیشه مامانشو اذیت نکرد.از کارات بگم برات.از خواب بی سر وصدا بیدار میشی.میام بالا سرت زود برام میخندی.از چیزی خوشت بیاد با صدای بلند میخندی اخه گلم خیلی زوده واسه بلند خندیدنت.اغون اغون میکنی.جیغ میکشی.زود زود دست وپاهات و تکون میدی
الان هردوتونخوابین.منم خوابم میاد.برم بخوابممم