مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

عشق من و بابایی

7 ماهگی مبارک

1393/1/25 21:22
نویسنده : sanhad
226 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان.پسر خوشگلم 6 ماهگیت مبارک.وزنت 9200 شده.قدت 69.ماشالله به گل پسرم.با اینکه نه غذات و خوب میخورینه شیرتو.وزنت خیلی خوبه.مامان فدات غذاتو خوب بخور.مامانی خیلی ناراحتم نخوری و مریض شی.از کارات بگم ه منو دیوونه کرده.ماشالله هر بچه ای رو میبینی باهاش حرف میزنی.رفته بودیم مطب دکتر با همه ی بچه ها ارتباط برقرار میکردی.با اینکه تو 6 ماهت بود و اونا از تو بزرگتر اونا متوجه تو نمیشدند.تو مطب همه عاشقت شده بودن و تو رو به نی نی هاشون نشون میدادن اونا بازم متوجه نمیشدن نیشخند قربونت برم که اینقدر باهوشی.امیدوارم بتونی از هوشت نهایت استفاده رو بکنی. به چیزی اشاره کنیم دیگه به دستمون نگا نمیکنی به چیزی که بهش اشاره کردیم نگا میکنی.

مطلب بالا رو قبل اینکه مریض شی برات نوشتم.نگو همون روز که رفتیم دکتر ذات الریه کردی.الانم یادم میفته دلم میخواد بمیرم.چه کشیدی و من و بابا چی کشیدیم.قربونت برم.انشالله دیگه هیچوقت مریض نشی.تقصیر مامانبود.از من گرفتی.بس که موقع شیر خوردن دستتو میکنی تو دهنم.باید ماسک میزدمخنثی بگذریم

اومدیم خونه بابا برات گوسفند نذر کرده بود.وقتی اومدیم خونه اونقد میخندیدی انگار فهمیدی اومدیم خونه.مامان برات پرپرشه بردیم واکسنتوزدیم.خیلی درد کشیدی.چهار پنج روز درد داشتی.شبا از خواب بیدار میشدی از ته دل گریه میکردیناراحت قربونت بره مامان.بعد مامان مریض شد و بازم شیرش کم شد.به خاطر تو سه تا سرم زدم تا شیرم برگرده.

از کارات بگم.از وقتی از بیمارستان بر گشتیم ماشالله اینقد شیر میخوری.مامان حال میکنه.عاشق شیر خوردنتم.گاهی وقنا موقع شیر خوردن گاز میگیری و میخندی.قربون خنده هات.تعطیلات نوروز شبا تا ساعت سه ،چهار نمیخوابیدی.ازت فیلم گرفتم.ببین چیکارا میکردی!وقتی مریض شده بودی خونه ی عزیز بودیم شب که از خواب پامیشدی چراغ و نشونت میدادیم میگفتیم جزا.قربونت برم که از اونوقت یادت مونده هر وقت نشون میدیم بر میگردی نگا میکنی.هر وقت میریم خونه ی بابا جون ،بابا جون میبره لوستر و ساعت و بهت نشون میده.تا بابا جون بغلت میکنه هولش میدی که بره سمت اونا.مامان جون  در خونه رو یادت داده تا میگه دردر راه میفتی سمت در.عاشق راه رفتنی.از 6 ماهگی میگیم تاتان تاتان قشنگ راه میری.میذارمت کنار میز نگه میداری وامیستی.وقتی میگم شیر میخوری اِهه میگی و میایی بغلم.دستمال کاغذی میدم دستت میگم پارش کن ریز ریز میکنی.با خودت حرف میزنی سرمون میره دست بردارم نیستی.هی میگی اغغغاااااااااااااااااااااااااااااانیشخندبرات سی دی زبان میذارم.اینقد دوست داری.یه قطعه از شعرشو میخونم زود برمیگردی تلوزیون و نگا میکنی و میخندی.هر چی تو دستت باشه ازت بخوایم میدی دستمون و دستت و باز میکنی.قربون دست کوچولوت برم من.وقتی میگم بینیم کو به بینیم نگا میکنی.وقت شیر خوردن صورتمو ناز میکنی و یهو چنگ میندازی.همه جام جای ناخنات هست. وقتی میگم کله بزن سرتو بیار جلو.واما وقتی لباسات و تنت میکنم خودت کمک میکنی.دستت و میاری جلو بعد سرتو میاری جلو.عشق کوچولوی منی به خدا.

بردیمت دکتر تو بیمارستان 1 کیلو کم کرده بودی دوباره شدی 9400.خدارو شکر.قدتم شده 70.

عکسای نازتو بعدا میام میذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابا هادي
26 فروردین 93 17:44
بو منيم بالاااااامدييي . اله سنين باشيوا دولانيم . انشاللا هميشه سالم و سلامت باشي . وقتي مريض بودي و بيمارستان بستريت كرديم ، خونه نميرفتم . ديدن خونه ي بدون تو برام ممكن نيس . اميدوارم هميشه صداي خنده هات خونمون و پر كنه . دوستت دارم عشقهههههه منننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن