مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق من و بابایی

ده ماهگی

1393/4/30 22:15
نویسنده : sanhad
287 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان.خوشگلم ده ماهگیتم گذشت.وزنت 10550.قدت شده 75.دورسرتم 48.همه چیت جلوتره.حتی دور سرت.پسرم کله گنده است.عکسای اتلیتو گرفتیم.اینقد خوشگل شده.رفتیم مشهد مهمون بابایی.مشهدی مهدیار شدی گلم.از کارات برات بگم.از صبح که پا میشی اشاره میکنی به همه چی.عاشق بیدار شدنتم.میخندی و زود زود به همه چیز اشاره میکنی.دستای مامان میگن اشاره کردنو زود یاد گرفتی.مامانم کلی حال میکنه.تو اینترنت نوشته بعد یک سالگی  اشاره میکنه.ماشالله به پسرم.هرچی میگیم میفهمی چی میگیم.موقع شیر خردن میگم پاتو بده بوووسکنم پاتو میذاری دهنم.میگم سرتو میزنم زمین سرتو خم میکنی عقب.هر چیو صدای اهنگ میشنوی زود نانای نانای میکنی.مخصوصا تبلیغات گلرنگ و میشنوی ذوق میکنی.تلوزیون و روشن خاموش میکنی.همه رو بوس میکنی.مامانم که لباشو گاز میگیری وقتی بوس میکنی.عاشق گاز گرفتنتنوقتی بغلم میگیرمت شونمو گاز میگیری.عشق منی به خدااااااااا.میگم برو ماشیناتو بار میری همشونو واسم میاری.کیلیپس میدم دستت میگم بزن رو موهات.میذاری رو موهات.کشو روباز میکنی میگم مامان دستت میمونه ها.میشینی زمین گریه میکنیی.اعضای بدن عروسکارو یاد دادم.هروقت میپرسم نشون میدی.بینی و چشم و دهن مامانم بلدی.فعلا مال خودتو نمیدونی.هیچکس نمیتونه تشخیص بده پسرس یا دختر.تو مشهد چند نفر پرسیدن دختره یا پسر.هر کی بهت یه چیزی میگفت.سفید برفی و خوشگل و ...............

تازگیا یادت دادم میگم move your head سرتو تکون میدی.اینقدر بچه ی حرف گوش کنی هستس.دیگه سینه ی مامانو گاز نمیگیری.قربونت شعورت برم من.میگم ناز کن ناز میکنی صورتمو.عاشق باباجون هستی.تا از جلو چشات میره گریه میکنی.بیچاره فقط باهات بازی میکنه.خیلی دوست داره.هوا خیلی گرم بود درو باز گذاشتم فکر کردی بابا میاد.بعد دیدی نیومد اینقد اشک ریختی.قربون چشات برم من ازشون اشک میومد.بهت میگم کله بزن کله میزنی بعد سرتو نشون میدی که دردت اومد.زود زود سرتو میکوبی به یه جایی بعد میگی اِه سرتو نشونم میدی یعنی درد داشت منم میگم اقش کن زود زود میزنیش.اون روز خاله به شوخی منو زد منم گریه کردم.اول خاله رو دعا کردی.زود زود میکفتی اِه اِه اِه.بعد اومدی دستامو زدی کنار نازم کردی.بوسم کردی.اینکه از الان هوامو داری بهترین لحظات عمرمه.کم مامان از بس بغلت کرده درد میکنه.دکتر گفت مهره هات فاصله گرفتن.مامان جون بام باد کش میذاره.نمیدونم چی فکر میکنی زود زود میایی بوسم میکنی.دایم با نافت باز میکنی.تا میخوام پوشکتو عوض کنم دستتو میبری ............. ای بیتلبیتخجالت در اخرم بهت بگم که اصلا غذا نمیخوری.اصلا میگم یعنی اصلا.فقط شیر مامان.بزرگ شدی بدون چقد حرصم دادی.منم دیگه برات غذا نمیپزم.به بابا میگم یکم بزرگ شه اینقد میخوره میگم کم بخور چاق میشی.

تو خونه نمیذاری یه لحظه تنهات بذارم باید کنارت باشم تا بازی کنی.تو حرم سرتو اندتخته بودی میرفتی

اسنم اشاره کردن پسرم که دو ماهه بلده.دوستام میگن زود داری اشاره میکنه.مامان فدات.ماشالله داری به خدا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

khale seli jiu :p
6 مرداد 93 21:56
مهدیارِ نازِ کوچولو .دوست دارم .فدات بشم................. گولوم ایستیر آخه بیلوه یکم بزرگ شی دیگه نمیذارم از پیشم بری.یه روزم طاقته دوریتو ندارم عزیز دلمییییییییییی.عشق کوچولوم.همه ی دنیا یه طرف تو طرف دیگه.هیشکی برام مثل تو نمی شه