مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

عشق من و بابایی

چکاپ یازده ماهگی

1393/5/24 1:37
نویسنده : sanhad
212 بازدید
اشتراک گذاری

بردیمت دکتر وزنت ده و ششصد .قدت هفتاد و شش.دور سرت یادم نیست.انگار همون بود.

از کارات بگم.میگم چقد دوسمداری دستاتو باز میکنی و میگی دددَ.یعنی ده تا.بهت میگم بشین پاشو.انجامش میدی.عادت کردی با کفش راه بری.کفشتم از پات در بیاد زود اشاره میکنی.سلام و الو میگی.میگم ببعی چی میگه.مگی بََََ.کیف لپ تاپ و برمیداری دنبال خودت میکشی.اخه گلم خسته میشی.من وسایلت و جمع کنم تو هم تند تند وسایلو برمیداری میدی دستم.تو اتاق دیگه ای باشیم اسم اشیارو بگم.زود میایی پیدا میکنی.تلوزیون کوسن مبل و .................از cd زبانت stomp your feet  و یاد گرفتی تا میگم پاهاتو میکوبی زمین.شاید زودترم بلد بودی تا حالا ازت نخوتسته بودم.تازگیا صبح هفت بیدار میشی.نمیذاری بابا برهوبابا هم با خودش میبرتت واسه مامان نون میخرینبوساسم هر کی و میگیم اشاره میکنی.ماشالله راه رفتنت پیشرفت کرده.یک دقیقه هم نمیشینی.همش دور میزنی.دلم برات میسوزه.خسته میشی.شبا هم که خواب نداری.زود زود واس. شیر بیدار میشی.دکیت میگه از ترسش بیدار میشه ببینه هستی.بهش میگه اضطراب جداییغمناک تا صدای اهنگ میاد زود پامیشی میرقصی.هر کی بره دستشویی میری پشت در صداش میکنی.

جوحه تیغی که ازش میترسیدی

بابایی گوجه خریده بود رب درستکنن.تو هو تو حیاط اب تنی کردی.تا دلت بخواد راه رفتی به اشغالها دست زدی.دستتو میزدی به اب روی زمین میزدی به دهنتتعجب

داری زود زود میگی بابا.وقتی بابا میگی باید زبونت بیرون باشه

با رنگ انگشتیت نقاشی میکنی

لحاف دیدی رفتی روش دراز کشیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آرمیتا
16 شهریور 93 8:03
سلام گل من،تولدت مبارک ان شالله 120 ساله شی وسایه بابا ومامان همیشه بالای سرت باشه.آینده درخشانی داشته باشی.
sanhad
17 شهریور 93 16:56
مرسی مامان ارمیتا جون