بیست و دو ماهگی
سلام عشقم.مامان فدای اداهات.نمیدونی مثل دخملا چه دلبری میکنی .وقتی چیزی رو بخوای و ندیم به جای داد و بیدادد اینقد بوسمون میکنی تا راضی شیم.عاشق دویدنات خنده هات گریهات که تا گریه میکنی دعوا میشه که کی بغلت کنه.وقتی بغلت میکنیم محکم بغلمون میکنی و دروغکی گریه میکنی نمیدونی چقد عزیزی انشالله یه روز بابا میشی میفهمی چی میکشیم از دست تو.ماشالله گل پسر تا ماشین یکی رو میبینه میسپره به حافظه ش.از ده ماه ماشین خودمونو بلد بودی.بعد ماشین بابایی و باباجونو بلد شدی.الانم مال همه رو یاد میگیری.با دایی من رفته بودیم مسافرت ماشالله الان مگان میبینی میگی دای دای ماش.یعنی ماشین دایی.مونئم چطور با یبار دیدن بلد شدی.ادرسارو هم که خیلی وقته بلدی.میدان منظریه میگی عزیز.میرسیم ولیعصر میگی با جون.خونه خودمونم که از هر طرف بیایم میگی امیژ.یعنی خونمون.همه رو هم که از هشت نه ماه یکبار معرفی کنم یاد میگیری تا اسمشو بگم همون لحظه نشون میدی.تمام فک و فامیل من و با اسم میشناسی.عکس الناو تو موبایلم دیدی اوردی نشونم دادی النا.زود زود لعیا و دایی دای و ... میگیاز چهار ماهگی غریبی میکردی.همش با مشاور در تماس بودم میترسیدم ترسو و گوشه گیر شی.ولی الان ماشالله اجتماعی شدی.باهمه ارتباط برقرار میکنیوخیلی خوشحالم که دوران وابستگیتو با موفقیت پشت سر گذاشتیم و الان اصلا وابستم نیستی.تنهاتم بذارم گریه نمیکنی.پستچی میاد میگم بشین تا بیام قشنگ میشینی نا برگردم.خوشحالم اینقد بهم اعتماد پیدا کردی.بگم چیزی خطرناکه دست نزن محاله ممکنه دست بزنی.به همه سلام میدی.دست میدی.تو اسانسورم با مردم دوست میشی.خلاصه نمونه ی یک پسر خوب.فقط بعضا شبا اذیت میکنی اونم به لطف خدا خوب میشی عشقم.حرف زدنتمکه شکر خدا خوبه.دوکلمه ای هم میگی.طبق معمول عکساتو بعدا میذارم