مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

عشق من و بابایی

25 ماهگی و بیست و هشت هفته ای

1394/7/23 2:43
نویسنده : sanhad
508 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگلای مامانوفدای هردوتون شم.مهدیارم تاج سرم بست و پنج ماهگیتم گذشت.هروز بزرگتر میشی و عشق مامان بابا بهت بیشتر.دوره ی لجکردنت شروع شده و ما سعی میکنیم باعات راه بیایم انشالله این دورانم به خوبی پشت سر میذاریم.البته بگم چقد اقایی همه از ارومیت میگن.تو خیابونم راه یریم میگن چقد ارومه.خدا خدا میکنم ابجی هم مثل تو باشه.ماشالله خطرو کاملا درکمیکنی بفهمی چیزی خطرناکه اصلا سراغش نمیری.کافیه بگم چیزی خطر داره و تو دیگه سراغش نمیری.بهت واکسن انفولانزا زدیم.بهت قبلش گفتم.میری اونجا میشینی گریه نمیکنی امپول میزنه اخراش یکم نق میزنی.حرف زدنت بهتر شده.تقریبا همه چیز میگی فقط اونایی که با س شروع میشه نمیگی.مثل سلام.از یک تاده میگی و........

سلام عسلم دختر گلم.مامان برات یه وبلاگ دیگه ساخته بود وقت نگردم هردشو بنویسمواینجا برات مینویسم.انشالله بزرگ که شدین میدم بهتون.عزیز دلم الانه بیست و هشت هفته و دو روزته.زوودتر از داداشی حرکاتتو فهمیدم.فقط حرکتات محکم نیست.اما مثل داداشی همش ورجه وورجه میکنی.نمیدونی وقتی فهممیدم دختری چقد خوشحال شدیم.خدا نعمت. بهم.ن کامل کرد.یه دختر یه پسر.فدای هردوتون شم من.چقد لحظه شماری میکنم بیایی پیشم.بعضی وقتا تحملش برام سخت میشه.انشالله صحیح و سالممیاای بغلم.هررزو بذات قران و دعا میخونم.راستی خیلی دوست دارم بفم چه شکلی هستی.انشالله مثل داداش خوشگل میشی.


پ

به عروسگت شیر میدی

پسرممیتونه شکلها رو تشخیص بده.شکلهای مختلفو از همجدا میکنی و رو هم میذاری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)