مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق من و بابایی

بیست و دو ماهگی

سلام عشقم.مامان فدای اداهات.نمیدونی مثل دخملا چه دلبری میکنی .وقتی چیزی رو بخوای و ندیم به جای داد و بیدادد اینقد بوسمون میکنی تا راضی شیم.عاشق دویدنات خنده هات گریهات که تا گریه میکنی دعوا میشه که کی بغلت کنه.وقتی بغلت میکنیم محکم بغلمون میکنی و دروغکی گریه میکنی نمیدونی چقد عزیزی انشالله یه روز بابا میشی میفهمی چی میکشیم از دست تو.ماشالله گل پسر تا ماشین یکی رو میبینه میسپره به حافظه ش.از ده ماه ماشین خودمونو بلد بودی.بعد ماشین بابایی و باباجونو بلد شدی.الانم مال همه رو یاد میگیری.با دایی من رفته بودیم مسافرت ماشالله الان مگان میبینی میگی دای دای ماش.یعنی ماشین دایی.مونئم چطور با یبار دیدن بلد شدی.ادرسارو هم که خیلی وقته بلدی.میدان منظریه...
31 تير 1394

بیست و یک ماهگی مبارک

سلااام گل پسرم.مامان فدات شه.اصلا وقت نمیکنم بیام مطلب بذارم برات.روزا که همه وقتم با شما مشغوله.شبا هم که قران و زیارت عاشورا و ... شرمندتم چند وقته نمیتونم از شیرین کاریات برات بگم. ماشالله حرف زدنت بهتر میشه.دو گلمه میتونی بگی.فقط  خوب تلفظ کنی.باید مامان واسه همه ترجمه کنه.مثلا به بسکوییت میگی بیس.به موز میگی مز.به موش میگی مش.به گربه میگی پیش.به ماشین میگی ماش.به خاله جون میگی اجون و ..... از اول کافیه یه چیزی و یکبار بگی زود یاد میگیری.موقع اذان بابا جون نانم حضرت محمد اومد صلوات گفتوالان هرجا محمد میشنوی میگی امااا.مثلا صلوات میفرستی.تازگیا موبایل دوست داری.باهاش بازی میکنی و یاد گرفتی.زنگ میزنی اهنگ باز میکنی.ولی مامان نمی...
1 تير 1394

بیست ماهگی مبارک.

سلام پسر کوچولوی مامان.چقد دوست داریم فقط خدا میدونهنه.رفته رفته شیرینت و شیرینتر میشی.فدای تو گل پسرم بشم.روزا دیگه بهت شیر نمیدم.خیلی برام سخته.ولی تو بیقراری نکردی و برام اسون شد.اخ که چقد شعورت بالاست.ولی شبا بهت میدم تو هم تا صبح میخوریی.اینقد که نم پس میدی و ............... عزیز دلم  انشالله هشت ماه بعد یه نی نی خوشگل میاد  خونمون و باهم بازی میکنین.فدای هردوتون بشه مامان. از کارای جدیدت بگم.ماشالله پی پی و جیشتو میگی.میبرمت دستشویی کارتو انجام میدی.اما دو روزه میترسی پی پی کنی.لباس تازه بپوشیم یه چیز جدید بخریم میایی میگی به به. شیر میخوردی زود زود دهنتو میکشیدی به به میگفتی.الان که درام اینو مینویسم گریه میکنم.دلم ...
24 ارديبهشت 1394

عکسای گل پسر

سلام پسر خوبم.بلاخره بعد مدتها وقت شد تا بییام عکساتو بذارم.بازم سرما خورده بودی.خدارو شکر زود خوب سدی.مامان و بابا تحمل مریضتو ندارن.چند وقته جیشتو میگی.میبرم دستشویی جیش میکنی.میخواستم از پوشک بگیرم ولی گفتن اول از شیر بگیرمت.منم عمرا اگه بتونم از شیر بگیرمت عاشق شیر خوردنتم.همشغصه میخورم از شیر بگیرمت دیگه نمیایی بغلم. عاشق عروسک مامانی.بچه کردیش.میخوابونیش.میاری بهش شیر بدم.میذاری رو ماشینت کنترلم میدی دستم میگی شور(یعنی برون) غذا خوردنتم مثل همیشه حرصم میده.نه اب میخوری نه غذااا نه چیزایی که بچه ها دوست دارن.فقط ابلیمو و دوغ کله پاچه دوست داری. این هوش چینا برای س...
8 ارديبهشت 1394

هجده ماهگی مبارک

سلااام عشق مامان.منو ببخش با تاخیر مینویسم برات.لپ تاپ خراب بود.هجده ماهتم گذشت و یک ونیم ساله شدی.بردیمت بهداشت وتسه واکسن.برای اولین بار وزنت ثابت مونده بود از بس که نمیخوری و هی سرما میخوری.مامان فدات شه سه تا پنلی سیلین زدیم.دارو نمیخوری دکتر مجبور شد برات امپول بنویسه.درسته وزنت ثابت مونده ولی فعلا نرماله وزنت.دوازده کیلو هستی.قدتم هشتاد و چهار شده.واکسنتم زدیم.چون قبلا بهت امپول زده بودن تا پاتو باز کردیمگریه  کردی.چقد درد کشیدی عزیزم.دوروز میلنگیدی موقع راه رفتن.شبها هم که جیغ بنفش میزدی. این روزای سختمکه واسه مامان کابوس شده بود خدارو شکر به خوبی گذشت.دو روز خونه ی عزیز موندیم.دستشون درد نکنه. از کارات برات بگم.نمیدونی چقد تو...
25 اسفند 1393

شانزده ماهگی مبارک

سلام پسرم.مامان با تاخیر پنج روزه برات مینوسیه اخه چند روز مهمون بودم وقت نگردم.واسه چکاپ نبردمت.دکترت گفت هرماه لازم نیست.خداروشکر قد و وزنتم خوبه.البته من هروز تو خونه چکاپت میکنم.هم قدت هم وزنت بیشتر شده از کارات برات بگم.خدارو شکر غریبیت کمتر شده.خدارو شکر میکنم این مرحله از رشدتم با موفقیت گذروندی.مامان خیلی وابستم بودی.رفته رفته داره کمتر میشه.دروغ چرا غصه میخورم.دوست دارم هر لحظه بغلم باشی و شونمو گاز بگیری ولی دیگه افتخار نمیدی.زیاد بغلم نمیمونی.بعضی وقتا بدو بدو میای بغلم بوسم میکنی.خدا این لحظه های قشنگو ازمون نکیر بهت میگم برو سلام کن.میری دست میدی.اینم بگم انگار خجالتی هستس.سرتو میندازی پایین میری دست میدی.فدای اداهات.همه ...
21 دی 1393

عکسهای پسرکم

مهدیار وقتی تو اینهخودشو میبینه این سرهمو از انگلیس برات سفارش دادم. بادکنکو از لاله پارک برته خریدیم.همش رو هوا میمونه.میری فوتش میکنی عروسکتو بغل میکنی.بوسش میکنی.میخوابونیش.غذا هم میدی بهش قربونت برم که شبیه دخملا هستی اینو اورده بودی واسم گفتم بذار سر جاش بردی اینجوری گذاشتی سر جاش.عاشقتم     ...
18 آذر 1393

پانزده ماهگی مبارک

امروز ابان 93 عزیز دلم پانزده ماهشو تموم کرد.واسه چکاب بردیمت بهداشت.وزنت یازده و ششصد.قدتم هشتاد شده بود. از کارای این ماهت بگم.هی میایی پاهامو بغل میکنی.عاشق این کارتم.از دور بدو بدو میایی بغلم میکنی.میگم بوسم کن.حتما باید لبمو بوس کنی.با دو دستات سرمو میاری پایین تا بوسم کنی.چند روزه نق نقو شدی.فکر کنم میخوای دندن دراری.هی دندوناتو ماساژمیدی.تو عکس خودتو میبینی دستتو میزنی رو سینت یعنی منم.قربونت برم که از الان بابا شدی.میری عروسکتو برمیداری بغل میکنی.چیزی میدم دسست میرم میبینم به خورد عروسک بیچاره دادی. عاشقتم.بابا بهت بگه به چیزی دست نزن خودتو لوس میکنی و با صدای بلند گریه میکنی.دستت به  چیزی نرسه میری قاشق برمیداری با اون وسایل...
17 آذر 1393

عکسای گل پسرم

امروز چهار ابان پسرم عسلم چهارده و نیم ماهه است.الان خوابه مامانم عکساشو میذاره کادوهای تولدت.من و بابا واست استخر خریدیم.بابایی و عزیز برات ماشین خریده بودن.مامان جون و بابا جون نقدی حساب کردن.پیراهن تنتو خاله جون.عمو پیمان هم پازل هزار تکه.نگهدتشتم خودت درست کنی انشالله.عمه هانیه بلوز و شلوارک.زن دایی منم برات کیف خریده.دستشون درد نکنه.ما که راضی نبودیم اینجا موهاتو کوتاه کردیم   ماشالله پسرم از سیزده ماه خودشو تو اینه میشناسه.میگن از هجده ما میشاسه بازم جلوتری تو.میگم مهدیار...
4 آذر 1393