مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق من و بابایی

من بازم اومدممم

سلام عشقاي مامان. بعد مدتها بازم اومدم براتون بنويسم. لپ تاپم از دست شما وروجكا خراب شده بوده تمام عكسا و فيلمهام رفته بود چقد غصه خوردم ولي باباي مهربونتون كلي خرج كرد تا برگشت از اين به بعد تند تند براتون مينويسم از كاراتون از حرفاتون. عسل خوشگلم مامان گلم ميدونم برا تو كم نوشتم عشقم ببخش دوتا بچه كوچيك خيلي سخته اميدوارم مامانتو درك كني و ازم ناراحت نشي.عزيز دل مامان نميدوني چقد دوست دارم. دختر مهربون مني.ماشالله خيلي زرنگي.مستقلي. همه كاراتو خودت ميكني نميذاري من كاري برات بكنم بايد حودت لباس دراري بپوشي روزي چندبارم لباس عوض ميكني منم اصلا كاري به كارت ندارم ولي همه جاي خونه پره از لباس دو سال و چهار ماه از پوشك به راحتي اب خوردن گرفته...
12 مرداد 1397

سیزده ماهگی و چهل و یک ماهگی مبارک

سلام عزیزای دل مامان.الهی مانان فداتون شه که از لحظه لحظه ی بودنتون لذت میبرم.مرسی که اومدین و اینهمه عشق به من دادین.هرلحظه خدارو شکر میکنم شمادوتا وروجک و به من داده.عاشقتونم مهدیار مامانی سلام.انشالله الان که این مطالبو میخونی دلت شاد و لبت خندون باشه. مهدیار عزیرم نمیدونی چقد اقا شدی جه حرفای گنده تر از دهنت میزنی چقد توهم میزنی.صبح تا شب با النا دعوا میکنی هی میکی مامان النا نمیذاره بازی کنه یا مانان النا وسایلامو برداشت.یاهم که با دوست خیالیت اینور اونور میری.چقد خوب مواظب ابجیت هستی.نمیذاری پاهاشو که اگزما داره بخاره نمیذاری غذاهای حساست زا بخوره نمیذاری به وسایل خطری دست بزنه.البته گاهیم شلوغ میکنی یه چیزی و میذاری زمین میگی عسل بی...
16 بهمن 1395

عسل عزیزم تولدت مبارک

سلام عسلم.پرنسسم.تاج سرم.مامانی تولدت مبارک.باورم نمیشه یکسالت تموم شد.عروسکم ملوسکم با وجود شما دوتا عشق زمان چقد تند تند میگذرهودوست ندرام این لحظه ها زود زود بگذره.اینقد بغلتون میکنم سیر نمیشم ازتون.بزرگ شین نمیتونم اینقد بغلتون کنم.عزیزکم از هشت ماه تمام راه رفتی.از ده ماه و چند روز راه رفتی.کلمه میگی بیا بابا مامان اب.بوسمون میکنی.ناز میکنی.نانای میکنی.یه ذره زود عصبانی میشی.عاشق گریه و جیغ زدناتم عشق من.دیگه همه حرفارو متوجه میشی.هرچی هرجا میذاری یادت میمونه میگم برو بیار میری میاری.عاشق تلفن و حرف زدنی.اینقد خوب حرف میزنی.عزیز دلم حساسیت پروتتین گاوی داری مامان خیلی نارحته.یکسالتمگذشت و خوب نشدی.اگزما میزنی.رفلاکس شدید داریونه غذا دوس...
22 دی 1395

شش ماهگی و سی و چهار ماهگیتون مبارک

سلام عزیزای مامان. عسلم  تاج سرم مامانی معذرت میخوام اینقد دیر برات مینویسم.وقت  نمیکنم خوشلم واکسن شش ماهگیتم زدیم.وزنت 8200.قدت 70.دور سرت 43.5.تو این سن داداشی یک کیلو لاغرتر ولی 5 سانت بلندتری.دلیل وزن کمتم شیر نخوردنته.داداشی از تو بیشتر میخورد.مامانی غصه میخوره.شیرتو خوب بخور دخملم.اینقد شیطون شدی.شیر نمیخوری عصبانی میشی داد میزنی سرم لباسات و درمیاری اینقدم حرفه ای انکار چند ساله بلدی لباستو در بیاری.هرچی میذارم سرت بر میداری داداشیو از همه بیشتر دوست داری.نازمون میکنی.از دوماهکی غریبی میکنی ولی زود باهمه دوست میشیی.خوش خنده ترین بچه ای که تا حالا دیدم.اسمتو گذاشتم ارامشم.غذا و شیرت و خوب بخوری بهترین دختر رو زمینی ...
27 تير 1395

عکسای عروسکام

عسل لحظه ای که به دنیا اومد   مهدیار و اولین روز مدرسه مهیار ونقاشیش.میگه این الناست ...
13 خرداد 1395

مامان تنبل

سلام فرشته کوچولو های مامان سلام اقا مهدیار.عشق مامان خوبی؟امیدوارم هر جا هستی خوش و خرم باشی میوه ی دلمم. مامان نمیدونی چقد شیرینی.هیچ لذتی بالاتر از حس پدر و مادری نیست.تمام وجودت جلو چشمات بزرگ میشه و هرروز یه چیز جدید میبینی ازش.عشق مامان فقط از خدا عاقبت به خیریتون و میخواممم. مامانی گلم خیلی بچه ی ارومی هستی.اصلا کار خطرناک نمیکنی.با ابجی اینقد راه میایی.مثل ادم بزرگا موتظبش هستی.به جز بوسها و بغلهای طولانی هیچ اذیتی واسش نداری.وقتی میخ.ابه اصلا صدا نمیکنی.فدای چشات شم چقد عاقل هستی اخه تو.فقط یبار مثلا میخواستی لوسیون بزنی بهش اومدم دیدم همه ی صورتش لوسیونه حتی چشاش عاشق ماشین هستی.فقط تو خونه ماشین بلزی میکنی.میری مثلا واسم...
22 ارديبهشت 1395

دوماهگی و سی و یکماهگی مبارک

سلام عزیزای دلم.اصلا وقت نمیکنم بیام بنویسم براتون مهدیارم دیگه مردی شدی واسه خودت.اونم یه مرد لجباز واسه همه چی لج میکنی.جایی میریم با هزار ادا لاباساتو تنت میکنم.همش میگی میمونم اینجا.از کاات بگم.اینقد زبون میریزی واسمون.همش بوست میکنمواز بوسیدنت خسته نمیشم.اینقد دوست دارم پیشم بخوابی بغلت کنم ولی میگن وابستگی میاره.خیر سرم میذارم توتخت خودت بخوابیی شبا بدو بدومیایی پیشم از خواب بیدارم میکنی.منم اینقد قربون صدقت میرم.یه چیزی میگیم اینقد درموردش حرف میزنیی.یه دوست خیالی بنام اَبودی داری دایم درموردش حرف میزنی روزی بیست دفعه با ماشینت میری مدرسه و برمیگردی.فکر کن هربارم من باید بهت سلام بدم.بیچاره عسلم هربار که از مدرسه میایی میبوسی بر...
15 اسفند 1394

سی ماهگی و چهل روزگی

سلام عزیزای دل مامان. مامن فداتون شه وقت نمیکنم بیام وبلاگتونو بنویسم.منو ببخشید.مهدیارم عزیز دلمماشالله دیگه بزرگ شدی.مامانی خوشگلم خیلی دوست دارم.مامانم از جیش گرفتمت.واست شورت اموزشی میپوشوندم یاد نمیگرفتی.یبار تو خونه ی خاله جون جیش کردی یاد گرفتی.راستی خاله عروسی کرد پسرم تیپ زده بود.طبق معمولم تو مراسم مثل مرد گنده نشسته بودی.یکی دو ماهه مدل و ام ماشینارو یاد گرفتی.پژو پراید رانا پاترول جک وانت مگان ام وی ام 206 سمند و... میونیم کی چه ماشینی اره.ماشالله خوب حرف میزنی فقط نمیتونی جملاتو خوب بگی.عزیز دلم شب خوابیدنات بهتر شده.فهمیدم معدت درد میکرده پسرم چقد عذاب کشیده تو دو سال.منو ببخش دیر فهمیدم.برات کتاب میخونم از کتاب فارسی یاد...
18 بهمن 1394

25 ماهگی و بیست و هشت هفته ای

سلام خوشگلای مامانوفدای هردوتون شم.مهدیارم تاج سرم بست و پنج ماهگیتم گذشت.هروز بزرگتر میشی و عشق مامان بابا بهت بیشتر.دوره ی لجکردنت شروع شده و ما سعی میکنیم باعات راه بیایم انشالله این دورانم به خوبی پشت سر میذاریم.البته بگم چقد اقایی همه از ارومیت میگن.تو خیابونم راه یریم میگن چقد ارومه.خدا خدا میکنم ابجی هم مثل تو باشه.ماشالله خطرو کاملا درکمیکنی بفهمی چیزی خطرناکه اصلا سراغش نمیری.کافیه بگم چیزی خطر داره و تو دیگه سراغش نمیری.بهت واکسن انفولانزا زدیم.بهت قبلش گفتم.میری اونجا میشینی گریه نمیکنی امپول میزنه اخراش یکم نق میزنی.حرف زدنت بهتر شده.تقریبا همه چیز میگی فقط اونایی که با س شروع میشه نمیگی.مثل سلام.از یک تاده میگی و........ سلام...
23 مهر 1394