مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق من و بابایی

3 ماهگی مبارک

سلام کوچولوی من.عاشقتم.قربونت برم من.عزیز دلم شدی.خدا نگهدارت باشه.سه ماهه شدی گلم.3 ماهگیت مبارک.وزنت شده 6750.قدت شده 62.دور سرتم شده 42.ماشالله به عزیز دلم.مامان مریض شد نتونستم بیام برات بنویسم.قراره واسه ماهگرد 3 ماهگیت ببریمت اتلیه.البته مطمئنم عکاس نمیتونه ازت عکس بگیره از بس که ورجه وورجه میکنی.خیلی شلوغیییییییی.وای به حال مامان.از کارای جدیدت بگم دستات با ولع میخوری.بعضی وقتا همچی دستت و میکنی تو دهنت که حالت بهم میخوره.الهی من قربونت برم.بعضی وقتا هم اول دستات و مزه مزه میکنی بعد میخوری.وقتی قلقلکت میدیم ذوق میکنی و میخندی.وقتی صدات میکنیم بر میگردی و زیرچشمی نگاه میکنی.مامان مریض شده بود.چند روز خاله و مامان جون و بابا کارای تو&nb...
25 آذر 1392

12 هفتگی

سلام پسرم.گلم عاشقتم.ماشالله بزرگ شدی.خوش اخلاقتر شدی.دیروز برای اولین بار 92/9/10 قهقهه زدی.مامان جون برات عروسک خریده بود.باهات بازی کردم قهقهه زدی.قربونت برم من.چه خوشگل میخندی گلم. چند روز پیش مریض شده بودی.تب داشتی و همه جات درد میکرد.تا صبح نخوابیدی من و بابا هم تا صبح با تو بیدار بودیم.دلم برات میسوخت   اینجا هم شکمت درد میکرد گریه میکردی چشت به لوستر افتاد گریت قطع شد بعد بهم خندیدی بعد با تعجب دوربین و نگا کردی   اینجا هم لباسای عروسکتو تنت کردم که اندازت نشد   اینجا هم حموم بودی عکسای متفرقه   ...
11 آذر 1392

69 روزگی

سلام عزیز دل من.ببخش با تاخیر برات مینویسم.اینترنتم قطع بود.2 ماهگیتم گذشت نازم.روز به روز خوشگلتر و باهوشتر میشی.چند وقته روزا خوب غذاتو نمی خوری و من عصبانی میشم.ولی شبا خیلی خوب غذا میخوری.خنده هات بیشتر شده.وقتی باهات حرف میزنیم جواب میدی.دستاتو  بگیریم جیغ میزنی از بس که ذوق میکنی.عاشق فرش و مبل و لوستر هستی.وقتی گریه میکنی همیکه چشات به مبل میفته گریتو قطع میکنی و با تجب نگا میکنی.هر دفعه انگار بار اولته داری میبینی عاشقتم.وقتی رو کریر میذارمت سر و گردنتو یکم میاری جلو.انگار میخوای پاشی.رو پاهات میتونی بیاستی.احساس میکنم نو میشناسی.اصلا پسمل ناز من انیشتنه واسه واکسن دو ماهگیت برده بودموزنت شده 5800 و قدت شد0 58 و دور سرت39.واسه ...
24 آبان 1392

بدون عنوان

سلام ملوسکم.پنج شنبه دو ماهه شدی.نشد بیام برات بنویسم و عکساتو بذارم.دیروزم واکسنت و زدیم.الهی برات بمیرم اانقدر گریه کردی.ولی خداروشکر الان خوبی
19 آبان 1392

عکسای مهدیارم

سلام عزیزم.مهدیارم چند روز مریض بودی.شکم و گوشت درد میکرد.خیلی درد کشیدی منم با تو درد میکشیدم.بچند روز تا صبح با هم بیدار بودیم.صبح 1 ساعت خوابیدی بازم تا ظهر بیدار بودی.خیلی خوابم میومد ولی تو نمی خوابیدی ای بی تلبیت.بابا هم مریض بود بهت دست نمیزد که نکنه تو هم مریض شی.خیلی روزای سختی بود.چند روزه تو کریرت میشینی.کلی میخندی.منو میشناسی.راستی اهنگمخصوصی داری که وقتی گشنت میشه واسم می خونی.عاشقتم.اِهه اِهه اهه.وقتی هم می ذارم رو پام شیرت بدم زود دستتو میخوری و سرت و زود زود اینور اونور میکنی.بعد میگی اوهو اوهو.انگار داری التماس میکنی وقتی بهت دراو میدیم اول گریه میکنی بعد التماس میکنی.ولی عزیزم ما مجبوریم بهت دارو بدیم.راه حلشو پیدا کردم د...
11 آبان 1392

54 روزگی

سلااا عزیز دلم.عشقم ،عزیزم،عاشقتم.همه دیوونت شدن.من و بابا عاشقتیم.زندگیمون با تو شیرینتر شده.از کارات برات بگم.ماشالله شبا 11 میخوابی دو بار پا میشی شیر میخوری مامان جاتو عوض میکنه.یکم چراغی که خیلی کم نوره رو نگا میکنی بعد میخوابی.وقتی گریه میکنی چشاتو باز میکنی اینور اونورو نگا میکنی بعد رو بالش مبلها یا فرشا زوم میکنی گریت قطع میشه.قربونت برم من وقتی باهات حرف میزنیم جواب مییدی اغوووووو یا اووووو. از حموم در اومدی وقتی زردی داشتی خاله جون این عکسو گرفته دارم جاتو عوض میکنم داری میری حموم لباسای جدیدت که اندازت شدن.ماشالله سایز 1 شدی اینم عکس با امیررضا از مهمونی برگشتیم ای...
9 آبان 1392

40 روزگی

سلام.مامانم امروز 40 روزت تموم شد.مبارکت باشه مامان.جند روزه شکمت درد داره.خیلی درد میکشی.امروز خیلی گریه کردی اروم نمیشدی و شیر نمیخوردی مامانم با تو گریه میکرد.الهه دورت بگردم.نذر کردم زود خوب شی ...
25 مهر 1392

سرما خوردگی

سلام.عزیز دل مامان پسرکوچولوی مامان و بابا.چقدرمادوست داریم.خدا حفظت کنه.عزیزم 5 روزه که سرما خوردی.اصلا حال نداری.ما هم بدتر از تو.کاش به این زودی سرما نمی خوردی.خیلی نذر کردم زود خوب شی.انشالله اخرین سرما خوردگیت باشه.من طاقت ندارم.داروهاتم نمی خوری.هر دفعه سر دارو خوردن مکافات داریم ما.هزار تا بل میارم سرت تا قورت بدی.نگه میدی ته گلوت قرقره میکنی دیروز خونه ی مامان جون دراو پرید گلوت.داشتی جلوی چشام .......................... حتی نتونستم از جام بلند شم احساس میکردم فلج شدم.بابا هم هی میزد پشتت مامان جون فوت میکرد تو صورتت.انگار نه انگار.دیگه ما رو اینجور نترسون.همه بی حال افتادن 1 طرف.خودتم که خوابت برد.من فربونت برم. اینارو بی خیال.با...
23 مهر 1392

یک ماهگی

سلام.هورااااااااا.پسرم 1 ماهه شد.من قربونت برم.ماه پیش تو این ساعت تو بیمارستان بودیم. وایییییییی.چقدر زود گذشت.عشف مامان امروز بردیمت بهداشن.وزنت از سه کیلو و پنجاه گرم شده چهار و نیم کیلو.گفتن 500 گرم بیشتر وزن گرفتی که عالیه.از بس که پسرم شکمو هستش.فقط دهنش بازه دنبال قاقا میگرده.قدت از 47 سانت شده 51 سانت.دور سرت از 34 سانت شده 37 سانت.ماشالله چشم نخوری ایشالله.خدایا شکرت.خدا خیلی مهربونی. اونجا همه دورت جمع شده بودن می گفتن چه خوشگل و سفید.شبیه نوزاد نیست و خیلی تر و تمیزه.پسمل من خیلی نازه. امروز برات ماهگرد گرفتیم بابا برات کیک گرفته بود.تو هم فقط گریه میکردی ...
16 مهر 1392

29 روزگی

سلام پسر گل و خوشگلم.من فدای اون چشای خوشگلت بشم.امروز 29 روزته.2 روز مونده یک ماهه شی.امروزخیلی خوابیدی.دلم برات تنگ میشه.میرم فیلمات و میبینم کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه کنارم هستی و بازم بهونه هام و میگیرم می گم وای چقدر سرده میام دستات و میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم ز اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با تو محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارام روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم روز بیست هشتم روز بیست و نهم     ...
14 مهر 1392