مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

عشق من و بابایی

خانواده ب پنج نفریمون مبارک

سلام .امروز بیست تیر سال 1398 ما یه خانواده ی پنج نفری داریم.بابا هادی سی و سه سال و سک ماه مامان ساناز سی دو سال و یازده ماه اقا مهدیار پنج سال و ده ماه عسل بانو سه سال و شش ماه و ته تغاری خونمون 12 هفته تو شکم مامان. ته تغاری مامان خوش اومدی همه زندگی مامان خوش اومدی.نمیدونم دختری یا پسر اما عاشقانه دوست دارم.دیروز مهمون داشتیم مامانی خیلی کار کرد دکتر استراحت داد بهم تا زندگی مامان سالم به دنیا بیاد.امام زمان پشت و پناهت.انشاله شنبه میرم سونوگرافی ان تی.خیلی استرس دارم.انشالله به لطف خدا سالمی. عسل خانوم زیبا امروز با داداش و مامان جون رفتین اب بازی.به خاطر ته تغاریمون نتونستم باهاتون بیام ولی هرلحظه به فکرتون بودم.مامان خیلی دوست د...
20 تير 1398

مهدیار 5 سال و 7 ماه و عسسل 3 سال و 4 ماهه

سلام مهدیار مامان. عشقم دیگهه بزرگ شده.مامان فرصت نمیکنه.براتون بنویسه. مدرسه میری ماشالله همه جا میدرخشی.خانوممعلمت بهت میگه خیلی باهوشی. و خیلی باادب. بهت افتخار میکنم.کارایی که میتونی بکنی تا 1000 میتونی بشماری. ساعت و میتونی بخونی.انگلیسی حروف و اعدا تا 100 و میتونی بگی.میتونی هم فارسی هم انگلیسی بخونی و بنویسی.جمع کردن بلدی. مثل همیشه مظلوم ومنطقی هستی.غذا خوردنت بازم مثل همیشه خیلی بد.غذا نخوردنت تو مدرسه هم معروف شده.تا پام میرسه مدرسه مدی معاون خانوم معلم میریزن سرم که غذا نمیخوره😐منم میگم اشکال نداره خونه میخوره..عاشق درس هستی یکی از تفریحاتت درس خوندنه. توخونه بهمکمک میکنی میگی مامان بیا بشین منکار کنم.فدات شم که اینقد عاقلی ...
19 فروردين 1398

من بازم اومدممم

سلام عشقاي مامان. بعد مدتها بازم اومدم براتون بنويسم. لپ تاپم از دست شما وروجكا خراب شده بوده تمام عكسا و فيلمهام رفته بود چقد غصه خوردم ولي باباي مهربونتون كلي خرج كرد تا برگشت از اين به بعد تند تند براتون مينويسم از كاراتون از حرفاتون. عسل خوشگلم مامان گلم ميدونم برا تو كم نوشتم عشقم ببخش دوتا بچه كوچيك خيلي سخته اميدوارم مامانتو درك كني و ازم ناراحت نشي.عزيز دل مامان نميدوني چقد دوست دارم. دختر مهربون مني.ماشالله خيلي زرنگي.مستقلي. همه كاراتو خودت ميكني نميذاري من كاري برات بكنم بايد حودت لباس دراري بپوشي روزي چندبارم لباس عوض ميكني منم اصلا كاري به كارت ندارم ولي همه جاي خونه پره از لباس دو سال و چهار ماه از پوشك به راحتي اب خوردن گرفته...
12 مرداد 1397

سیزده ماهگی و چهل و یک ماهگی مبارک

سلام عزیزای دل مامان.الهی مانان فداتون شه که از لحظه لحظه ی بودنتون لذت میبرم.مرسی که اومدین و اینهمه عشق به من دادین.هرلحظه خدارو شکر میکنم شمادوتا وروجک و به من داده.عاشقتونم مهدیار مامانی سلام.انشالله الان که این مطالبو میخونی دلت شاد و لبت خندون باشه. مهدیار عزیرم نمیدونی چقد اقا شدی جه حرفای گنده تر از دهنت میزنی چقد توهم میزنی.صبح تا شب با النا دعوا میکنی هی میکی مامان النا نمیذاره بازی کنه یا مانان النا وسایلامو برداشت.یاهم که با دوست خیالیت اینور اونور میری.چقد خوب مواظب ابجیت هستی.نمیذاری پاهاشو که اگزما داره بخاره نمیذاری غذاهای حساست زا بخوره نمیذاری به وسایل خطری دست بزنه.البته گاهیم شلوغ میکنی یه چیزی و میذاری زمین میگی عسل بی...
16 بهمن 1395

عسل عزیزم تولدت مبارک

سلام عسلم.پرنسسم.تاج سرم.مامانی تولدت مبارک.باورم نمیشه یکسالت تموم شد.عروسکم ملوسکم با وجود شما دوتا عشق زمان چقد تند تند میگذرهودوست ندرام این لحظه ها زود زود بگذره.اینقد بغلتون میکنم سیر نمیشم ازتون.بزرگ شین نمیتونم اینقد بغلتون کنم.عزیزکم از هشت ماه تمام راه رفتی.از ده ماه و چند روز راه رفتی.کلمه میگی بیا بابا مامان اب.بوسمون میکنی.ناز میکنی.نانای میکنی.یه ذره زود عصبانی میشی.عاشق گریه و جیغ زدناتم عشق من.دیگه همه حرفارو متوجه میشی.هرچی هرجا میذاری یادت میمونه میگم برو بیار میری میاری.عاشق تلفن و حرف زدنی.اینقد خوب حرف میزنی.عزیز دلم حساسیت پروتتین گاوی داری مامان خیلی نارحته.یکسالتمگذشت و خوب نشدی.اگزما میزنی.رفلاکس شدید داریونه غذا دوس...
22 دی 1395

شش ماهگی و سی و چهار ماهگیتون مبارک

سلام عزیزای مامان. عسلم  تاج سرم مامانی معذرت میخوام اینقد دیر برات مینویسم.وقت  نمیکنم خوشلم واکسن شش ماهگیتم زدیم.وزنت 8200.قدت 70.دور سرت 43.5.تو این سن داداشی یک کیلو لاغرتر ولی 5 سانت بلندتری.دلیل وزن کمتم شیر نخوردنته.داداشی از تو بیشتر میخورد.مامانی غصه میخوره.شیرتو خوب بخور دخملم.اینقد شیطون شدی.شیر نمیخوری عصبانی میشی داد میزنی سرم لباسات و درمیاری اینقدم حرفه ای انکار چند ساله بلدی لباستو در بیاری.هرچی میذارم سرت بر میداری داداشیو از همه بیشتر دوست داری.نازمون میکنی.از دوماهکی غریبی میکنی ولی زود باهمه دوست میشیی.خوش خنده ترین بچه ای که تا حالا دیدم.اسمتو گذاشتم ارامشم.غذا و شیرت و خوب بخوری بهترین دختر رو زمینی ...
27 تير 1395

عکسای عروسکام

عسل لحظه ای که به دنیا اومد   مهدیار و اولین روز مدرسه مهیار ونقاشیش.میگه این الناست ...
13 خرداد 1395

مامان تنبل

سلام فرشته کوچولو های مامان سلام اقا مهدیار.عشق مامان خوبی؟امیدوارم هر جا هستی خوش و خرم باشی میوه ی دلمم. مامان نمیدونی چقد شیرینی.هیچ لذتی بالاتر از حس پدر و مادری نیست.تمام وجودت جلو چشمات بزرگ میشه و هرروز یه چیز جدید میبینی ازش.عشق مامان فقط از خدا عاقبت به خیریتون و میخواممم. مامانی گلم خیلی بچه ی ارومی هستی.اصلا کار خطرناک نمیکنی.با ابجی اینقد راه میایی.مثل ادم بزرگا موتظبش هستی.به جز بوسها و بغلهای طولانی هیچ اذیتی واسش نداری.وقتی میخ.ابه اصلا صدا نمیکنی.فدای چشات شم چقد عاقل هستی اخه تو.فقط یبار مثلا میخواستی لوسیون بزنی بهش اومدم دیدم همه ی صورتش لوسیونه حتی چشاش عاشق ماشین هستی.فقط تو خونه ماشین بلزی میکنی.میری مثلا واسم...
22 ارديبهشت 1395